بهار 1388 - حدیث شیدایی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 88/2/11 | 4:35 عصر | نویسنده : شیدای وصل

پیش نوشت:

میلاد با سعادت بزرگ بانوی صبر و اسقامت وعقیله بنی هاشم زینب کبری (س)بر دوستاران حضرتش مبارک.




تاریخ : جمعه 88/2/4 | 10:56 عصر | نویسنده : شیدای وصل

صداش از چند فرسخ اون طرف تر به گوش می رسید

ولرزه تو تن می نداخت

نمی دونم چرا بعضیها به جای اینکه برا سنگی گوشهاشون

به دکتر مراجعه کنن

کرر بودنشون رو با بلند کردن بلندگوی ماشین هاشون به دیگران

می فهمونن

آخه مردم بیچاره این میون چه گناهی کردن؟

شاید اگه بهشون بگی مگه کری بهشون بر بخوره ولی آخه مگه چند بار به آدم شنوا باید بگن:

بابا جان این قدر آلودگی صوتی ایجاد نکن.

دلم می سوزه که همه این نواها دم ازشکست عشقی و بی وفایی معشوق های دروغین میزنند.

تعجبم از اینکه چرا این آدمها با یه بار شکست عبرت نمی گیرن

آخه چرا به کسی دل میبندند که دلش در گرو یکی دیگره.

راست گفتن که :

                      "حب الشی یعمی و یصم"

            دوست داشتن هرچیز انسان را کورو کر می کند       

 البته بعضیهام خودشون رو به کری میزنن.

اوصلا بعضی آدمها این طوری اند که جایی که به ضررشون باشه کر میشن والَا گوشهاشون مشکلی نداره.

البته به نظر من این جور آدمها گوش های حق شنو ندارن وگرنه سخن باطل خوب تو گوششون میره.

اما می خوام یه چیزی بگم به همه ی این آدمها,

اگه دنبال کسی می گردین که اگه هزار بار هم ازش دل بکنین

ودوباره برگردین و بهش دل ببندید اون هرگز از شما دل نمی کنه

برا یه لحظه هم شده گوشهاتون رو باز کنیدو به حرفهام  گوش بدید:

اگه دنبال کسی میگردین که

 مهر به اون گره از همه  مشکلاتتون وا میکنه,

کسی که پیوند با اون مثل ریسمانی ناگسستنی,

کسی که بهتر از هر کس درد و دلهای پنهانتون رو میشنوه,

وهیچ وقت از شنیدن صداتون خسته نمی شه,

وکسی که زیباییش دل عالم و آدم رو برده,

وصدها یوسف در پیش او انگشت حیرت به دهان برده اند,

واو نیست کسی جز

      

                     امام زمان(عج)

 

به خدا اگه یه بار مهرش رو به دلهاتون عرضه کنید

دل, از هر چه دل بدان بسته دل بر میکنه

اگه یک بار دلتون رو بهش پیوند بزنید

شیرینیش کامتان را لبریز می کنه

پیوندی از عسل شیرین تر

کافیه یه بار لب باز کنیدو

سلامی از ته دل به او کنید

اون وقته که اگه گوش دلتون رو باز کنید

حتما جواب سلامتون رو می شنوید

چون از قدیم گفتن:

 

       سلام کردن مستحب است و جواب سلام واجب




تاریخ : سه شنبه 88/1/25 | 1:45 عصر | نویسنده : شیدای وصل

چند روزیه که بارون بهاری حال و هوای شهرمون رو عوض کرده

بارونی که تا چند وقت پیش به خاطر نباریدنش دست به دعا برداشته بودیم

بارونی که تا وقتی می باره قدرش رو نمی دونیم

وتازه وقتی نمی باره می فهمیم چه چیز گرانبهایی رو از دست دادیم

اما همین بارون هم   باریدنش به وجود یک سحاب رحمت  بستگی داره

که اگه اون نباشه نه تنها بارون نمی باره

 بلکه دیگه هیچ موجودی رو زمین باقی نمی مونه

 اما چه طوره که ما برای آمدن بارون دعا می کنیم

  اما برای آمدن اونی که وجودش واسطه بارش بارونه دست به دعا بر نمی داریم

شاید این بارون اشکهایی باشه که آسمون در فراق این  سحاب رحمت می ریزه

خوشا به حال آسمون

خداکنه یه روزی بارونی هم از آسمان چشم های ما بباره

که زشتی های قلبمون رو پاک کنه

و کوچه های دلمون رو برای اومدنش آب و جارو کنه

واون وقت همگی رو به اون سحاب رحمت کرده و بگیم:

بیا بیا قدمی هم به چشم ما بگذار

                                            وگر رخ تو نبینم مرا به دیده چه کار

بیا به کلبه تاریک من نگاهی کن

                                           که می شود به نگاه تو مطلع الانوار

 

 

 




تاریخ : جمعه 88/1/21 | 9:42 عصر | نویسنده : شیدای وصل

مولای ما به خود نوید داده بودیم که این بهار خواهی آمد

وبهار آمدنت با بهار طبیعت هم قرین می شود

در لحظه تحویل سال جدید به امید آمدنت دست بر دعا برداشته

واز خدا خواستیم احسن الحال ما در این سال را حال و هوای آمدن تو قرار دهد

اما سه جمعه از این بهار هم گذشت

وباز هم نیامدی

وما دانستیم بهار بی تو بهار نیست

زندگی بی تو محال است

                              کجایی آقا؟

سومین جمعه سال است

                            کجایی آقا؟

آسمان غرق خیال است

                          کجایی آقا؟

عاشقی بی تو محال است

                         کجایی آقا؟




تاریخ : شنبه 88/1/15 | 1:3 عصر | نویسنده : شیدای وصل

سلام

آمده بودم به رسم ادب میلادتان را تبریک گویم.

در وادی خیال راهی دیار سامرا گشتم ولی با دیدن آنجا قلبم شکست و پایم سست شد

از آن گنبد سر به فلک کشیده جز مشتی خاک  و گل چیزی نمانده بود

مظلومیت شما گویا پایان ناپذیر است وعده ای حتی پس از شهادت شما از ستم در حقتان دست بر نمی دارند

گویا این سنتی است در بین شما خاندان

که از نسلی به نسل دیگر ادامه می یابد وتا قیامت برجاست

این چه شعله ای  است که هنوز هم بیت شما را به آتش می کشد

آن هم بیوتی که

اذن الله ان یرفع  فیه اسمه

وهمین شعله سالیانی است که قلب نازنین فرزندت را می سوزاند

وآتش فراق او را  شعله ور می سازد

بیا پدری کن و این بار تو برای گشایش کار فرزندت دست به دعا بردار