پاییز 89 - حدیث شیدایی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 89/9/3 | 3:57 عصر | نویسنده : شیدای وصل

*سلام بر تو ای برکه همیشه جاری بر صفحه تاریخ
سلام برتو ای شاهد زنده بیعت نخستین با امیرالمومنین
سلام برتو ای گواه حقیقت عالم گیر
وسلام برتو ای غدیر

هنوزطنین صدای پیامبراز ذره ذره خاکهای تو برگوش می رسد
گرمای کلام دلنشین خاتم رسولان هنوزبر پهنه تو فراگیراست
وصلابت صدای نازنینش دل هرآنکس را که از جوار تو عبور کند به لرزه می اندازد

غدیر کاش لب باز می نمودی و سخن می گفتی
حکایت آنروزرا فاش می گفتی
پرده از اسرار نهفته آنروز برداشته وحق را نمایان می نمودی
گویا مهر بر دهانت نهاده اند تا کی نمی دانم ...
شاید تو هم همچون صاحبت مامور به سکوت گشتی
شاید تو هم ازهوای مسموم حرفهای منافقین خفقان گرفته ای

اما دیگر بس است
سکوتت را بشکن
فریاد کن وحق وحقیقت را آشکار ساز

*سلام من غدیرم
برکه ای خشکیده که با نام علی بن ابیطالب آب وآبرویافت
واز کلام گوارای رسول مهرسیراب گشت
بنشین وداستان مرا بشنو:

قصه من قصه نه بل داستان راستان
قصه مردان مرد وقصه صبر ونبرد
قصه صدق کلینی سینه سینه تا صدوق
درد وصبر مجلسی ها
برکه خم قصه بحرالعلوم
داستان یک حکایت از غدیر
برگه تاریخ شیعه برگه ای سرخ وسفید
برگه دود چراغ وبرگه صبر وامید
غدیر یعنی یک کلید رستگاری
غدیر یعنی یک صفا یک پایداری
غدیر یعنی از نبوت تا امام
غدیر یعنی روزتکمیل کلام
غدیریعنی برکه خونین عشق
غدیر یعنی لاله رنگین عشق


*بازهم بگو غدیر,از آنروز بگو, چه گذشت بر تو در 18 ذی الحجه سال دهم  
بگو غدیر که من سالهاست منتظر شنیدنم

*کاروانی بس عظیم وبس کثیر                  ازحرم شدعازم من درغدیر
تا دوشنبه ظهر روز هجدهم                      کاروان شد وارد صحرای خم
درجهان آن کو چواو سالارنیست                دادبرآن قافله فرمان ایست
ازپی اجرای فرمان رسول                         کاروان بنمود در صحرا نزول
از جهاز اشتران کاروان                             منبری برپانمودندآن زمان
ختم مرسل آن نبی حق نهاد                   پا به منبر برنهاد وایستاد
درنثار از لعل گوهربارکرد                          مرتضی را سوی خود احضار کرد
شیرحق بنهاد فورا پای پیش                    آمد واستاد پیش یار خویش
حضرت یاسین شه والا نژاد                      دست خود را روی دوش او نهاد
درج گوهر را به صحبت بازکرد                    خطبه غرای خودآغاز کرد


ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 89/7/21 | 11:55 صبح | نویسنده : شیدای وصل

یکسال می گذره از آخرین باری که چشمام توی بیداری و نه تو خواب
به گنبد نازنینت افتاد
نمی دونم چرا توفیق زیارتت بانو کمتر برامون پیش میاد
بی همتی خودمونه یا بی دعوتی شما
ولی هربار که میایم تو باز هم کریمانه تر ازقبل به روی ما در رو باز می کنی
وما رو شرمنده که چرا به این کریمه ال کرام کمتر سر می زنیم
به راستی که کریمه بودن تورا سزاست
ومعصومه بودن تو را زیبنده
بانوی من الفت تو با برادرت علی بن موسی الرضا آن قدر زیاد ه که
میلاد تو و او هم قرین  
وکرامت تو آن قدر  فراگیره که شفاعت تو در قیامت همه رو شامل میشه
زیارت قبر تو همچون زیارت مزار بی نشان زهرای مرضیه است
پس تو را به کرامت و بزرگیت قسم می دهم از خدا بخواه کریمانه از تتمه غیبت مولای ما بگذرد
که این هفته هفته کرامت توست

         

 




تاریخ : شنبه 89/7/10 | 2:51 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 چند رو زپیش ایمیلی دریافت کردم که در آن در جشن بلوغ نوجوانان دانمارکی دلفین ها را به کام مرگ می کشانند این است تمدن بشر بعد از هزاران سال
به راستی به کدام سو میرویم ؟
شرمگین تر آن است که عده ای جنایت می کنند وعده ای دیگر در پاسخ این جنایت واکنش می نمایند اما باز در کنج وگوشه ای دیگر  از عالم  جانیانی دست به اقدامی دیگر می زنند
به راستی به کدام سو میرویم؟
وآیا این ظلم را پایانی نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
ادامه مطلب...