تابستان 1388 - حدیث شیدایی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 88/6/25 | 6:19 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 

 

                 

 

دوباره ساعتها از پی هم گذشت
امواج ثانیه ها در نبردی بی وقفه از هم سبقت گرفتند
وروزها یکی از پی دیگری گذشتند
وبه لحظه های آخر میهمانی رسیدیم
انگار همین دیروز بودکه بارو بنه از این دنیای خاکی برداشتیم عزم سفری آسمانی
 شدیم
اون قدر زود گذشت که باور کردن تموم شدن این سفر باور نکردنی
یاد سفره های رنگین افطار بخیر
یاد ربنا گفتن های دم افطار
یاد دعا کردن ها و حمد خوندن های سحر بخیر
یاد دعای ابوحمزه خوندن ها

وسوگند خوردن به اینکه خدایا اگر از باب کرامتت برانیم از درگاهت نمی روم
لونهرتنی مابرحت من بابک
یاد شبهای قدرو قرآن سر گرفتن هاو  بک یا الله گفتن ها بخیر
یاد افتتاح خوندن وعهد کردن با خدا که جز با ثنای او لب نگشاییم بخیر
اون قدر گرم مهمون نوازی خدا بودیم که یادمون رفته بود مهمونی رو به اتمامه
خدا کنه بهره ما از از این سفره پهن شده فقط اطعمه و اشربه مادی نبوده باشه
وبرای باقی ماهها روحمون رو تغذیه کرده باشیم
خدا کنه با اشک های شب قدرمون غسل توبه کرده باشیم
با نگاه به مصحف خدا چشم هامون رو از غبار گناه شسته
وقرآن را هماره چتر و سایبان زندگانی خود قرار داده
تادر پناهش از سوزش گناه در امان مانیم
کاش بر سر تمام حرف هایی که زدیم بمونیم وهیچ وقت از در خونه خدا جایی دیگه نریم
ویادمون باشه بک یا الله ها مون وقتی کار سازه که بمحمد و ال محمد(ص) دست توسل زنیم
کاش ماه رمضون امسالمون مثل هر سال تموم نشه
کاش خدا به شکایت ما که در دعای افتتاح به درگاهش عرضه داشتیم پاسخ بده
     اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا
وامسال عید فطر ما در حضور ولیمان باشد و نماز عید را به جماعت با او بخوانیم
هنوز یه جمعه از ماه خدا باقی مونده
هنوز امیدی هست که روزه هجر ما بارویت  هلال روی ماه مولایمان افطار گردد
پس بیایید در  آخرین شب جمعه ماه خدا دست به دعا برداریم
واحیا بداریم
وخدا را به عظمت این ماه و قرآنی که در آن نازل نمود قسم دهیم
که تلاوتگر قرآن را بر ما فرستد
و فجر آدینه مان با طلوع خورشید او روشن گردد




تاریخ : پنج شنبه 88/6/19 | 5:37 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 

 

 

 

هنگامی که خداوند گل آدم را با دست تکوین خویش می سرشت
چشم بر افق دوردست تاریخ دوخته بود وغایت سرورآفرین تورا نظاره می کرد
وآن هنگام که نور تو در صلب آدم جای گرفت
آدم مسجود ملائک شد
تو اقیانوسی هستی که کشتی خیال ما درشناخت عظمتش سرگشته و حیران مانده
سخن گفتن از تو دلی به نرمی آب می خواهد و به سختی سنگ
ازآن روز که کعبه در برابر عظمت تو شکاف برداشت
طواف کعبه بر ما واجب گشت
تا بدانیم این خانه بی دلیل ترک برنداشت است
زمین از همان روز که پای برآن نهادی می دانست که بسان تو دیگر کسی نخواهد یافت
مولای من مانده اند آدمیان با کدامین منشور ابعاد بی منتهای وجودت را تجزیه نمایند
وکدامین ذره بین تاب گردآوری تشعشعات آفتاب وجودت را دارد
بهشت تو را به درستی شناخت که آوای زنگ درب خویش را ندای یاعلی گذاشت
وبهشتیان تو را به درستی یافتندکه جلوه روی تو را از تمام نعمات بهشتی بهتر دانستند
تو آسمان نشینی بودی که خدا بر ما زمینیان منت نهاد و چند روزی نزد ما به ودیعه نهاد
اما افسوس که ما قدر بودنت را ندانستیم
وپس از نبودنت دانستیم که هیچ کس جای خالیت را برایمان پر نمی کند
آن زمان که از خدا خواستی :
خدایا علی را از اینان بگیر
وبه یکباره بالهایت را گشودی و به آسمان پر کشیدی تازه دانستیم آسمانی بودنت را
واینکه تنها آسمانیان علی بودنت را درک می کنند
مظلومیت تو تا بدانجاست که وقتی ندای فزت ورب الکعبه ات از مسجد کوفه شنیده شد
عده ای علی ناشناس گفتند مگر علی نماز می خواند؟؟!!!
حال آنکه تو در رحم مادر هم از بتهای مکه بیزاری می جستی
وزین العابدین در وصف تو فرمود:
من یقوی علی عباده علی بن ابیطالب؟
چه کس می تواند عبادت جدم علی بن ابیطالب را انجام دهد
ای آنکه زمین مدینه هنگامی که به لرزه درآمدبا طنین صدای تو که بر او بانگ زدی:
یا ایتها الارض مالک اسکنی
آرام گشت,چگونه این زمین که دیگر طنین صدایت را نمی شنید آرام ماند وبه خود نلرزید
شاید همان دم که با چاه نجوا می نمودی زمین را به صبر وصیت کردی
صلابت تو هنوز از درو دیوارو تک تک خشت های طلایی ایوان نجف هویداست
وشکوه تو از بارگاه پر شکوهت هویداست
تقدیر ما در شب قدری رقم خورد که قدر تو را ندانستیم
وپتک جاهلیت خویش را بر فرق نازنین تو کوباندیم
ودوران تاریک غیبت را برای خویش رقم زدیم
ای اب الایتام
ما یتیمان سالیانی است که انتظار یتیم نوازی پدری از تبار تو را می کشیم
ومنتظریم تا دوباره کعبه شکاف برداشته و علی دیگر زاده شود
تو را به غم نازدانه ات زینب کبری در فراق تو
از خدا پایان فراق ما را از فرزندت بخواه

اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک علی بن ابیطالب الذی لم یشرک بالله طرفه عین ابدا
                          عن تعجل فرج ولیک القائم المهدی





تاریخ : جمعه 88/6/13 | 9:48 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 

                                              عکس و تصاویر حضرت امام حسن مجتبی

 

دگربار نیمه ماه کرامت از ره رسید
وزمین همگان رابه میهمانی کریم اهل بیت فرامی خواند
آری امشب آسمان در انتظار طلوع ستاره ای به نظاره ایستاده
که کوکب دوم آسمان ولایت است
امشب فرشتگان در شوق دیدار حسن حسن در خانه علی(ع) و فاطمه(س)  تحصن نموده اند
امشب عرشیان وفرشیان در انتظار ظهور اسوه حلم وبردباری در کنار گاهواره اش
به خاک افتاده اند
وهمچوپروانه گرد سرش حلقه زده اند
آسمان آبی گنبدش را وامدار چشمان اوست
آدمیان هنگامی او را یافتندکه به دنبال ظرفی به وسعت آفرینش
برای پرکردن سختی ها می گشتند
که ترک برنداشته وپیمانه صبرش لبریز نگردد
وحسن بعدی از منشور صبر فاطمه (س) وعلی(ع)  بود
یابهتر بگویم
عصاره ای ازشهد شیرین فاطمی وعلوی
ویادگاری به جای مانده از غدیر وفدک
هموکه با ولادتش صبر ریشه ,شهامت رنگ وغربت معنا یافت
نسیم صبا مژده به دنیا آمدنش را به گوش عالم رساند
وگل از شمیم دل انگیزش معطر شد
مانده اند آدمیان که ازکدامین بحر چنین مرواریدی را می توان صید نمود
آری امشب همه بر سر سفره کرامت مجتبی میهمان شده ایم
واز چشمه سار کرمش کام دل را سیراب می سازیم
پس بیایید گرد خانه علی(ع) و فاطمه(س) حلقه زنیم
وشکفتن غنچه این گلخانه را به سرور نشینیم





تاریخ : دوشنبه 88/6/2 | 6:26 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 

              ماه رمضان

 

دوباره باگذر از دالان تنگ وپر فراز تاریخ
وباعبور از کوچه پس کوچه های دلتنگی به ماهی رسیدیم
که همه در هر شب و روز میهمان خانی کریم اند
کریمی که سفره اش همه گیر است
فقیر و غنی
بی نیاز و نیازمند
مردو زن
کودک و پیر
همه میهمان این خوان کریمانه اند
میزبان‚ معبود کریمی است که با کرامتش عبد خویش را شرمنده می سازد
وبا چشم بستن بر گنکهاری اش او را شرافت می بخشد
ودر و دیوار آستان عرشی اش را گشوده
وملائکه اش را گوش به زنگ گذاشته تا در هر لحظه بنده ای از عمق دل او را صدازد
وبه ضریح آستانش دخیل توبه بست
بدون اندکی درنگ قلم عفو بر آنچه از سیاهی بر صفحه دل نگاشته کشد
وبا تمام روسیاهی اش او را پیش خلایق رو سپید نماید
وبه حرمت قرآن صامتی که در این ماه بر سینه پیغمبرش وحی نمود
وقرآن های ناطقی که از صلب اوآفرید
این ماه را شرافت بخشید
وکاروانی ازملائکه را از آسمان راهی زمین کرد
 تا قافله بندگان به خاک نشسته رابه سوی آسمان کشند
وترس من از آن است که از این قافله جا مانم
ونصیبم جز حسرت و اندوه چیزی نباشد
وتشنه کام مانم
از آب حیاتی که در این روزها بر همه ارزانی شده
ومن که عمری در خواب غفلت به سر برده ام
این لحظه ها به منزله رویایی بیش برایم نیست
وخوابی شیرین
اما افسوس که همیشه خواب های شیرین کوتاهند
سحربیش از هر زمان دیگر دلم دلتنگ کسی است
سحرها بیش از هر زمان عطری شمیم جانم را عطر آگین می کند
گویی عطر مناجات کسی فضای سحر را پر نموده
گویی این شبها بیش از هر زمان دیگر طنین صدایش را می شنوم
باران چشمانش گرد وغبار نشسته بر چشمانم را می شوید

وسیلاب اشک را بر گونه ام جاری می سازد
نمی دانم از چه رو امام صادق (ع) در وصیت خویش سفارش نمود که در این ماه
انتظارفرج او را  کشیم‚ اویی که آخرین برگ قرآن ناطق است
شاید از آن رو که خدا به حرمت این ماه که قرآن صامتش را نازل نمود
این آخرین برگ قرآن ناطق را نیز نازل نماید
واز این سحاب رحمتنش باران لطفش را بر بندگانش فرو فرستد
نمی دانم چرا ولی این شبها بیش از هر زمان
جای خالی اش را حس میکنم
جای خالی اش را بر سر سفره سحروافطارم
شاید چون عطر او سحرها بیش از هر زمان به مشام می رسد
چرا که سحرشمیم جان مست عطر دنیوی نیست
وشاید هم خدابه حرمت این ماه چشمان نابینای مرا بینا ساخته
تاشاید جای خالیش را در کنار سفره ام ببینم
اما این شبها آمده ام بگویم:
به جای تمام عمری که نبوده ام آمده ام این یک ماه را در کنار توباشم
حال می فهمم که زندگانی تنها با یاد تو معنا می یابد
وزندگی بی یاد تو چیزی جزمردن نیست
وآرزو کنم:

کاش این رمضان لایق دیدار شوم

                                             سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان

                                          تاکه همسفره تو لحظه افطار شوم


پیش نوشت: ضمن عذر خواهی از شما دوستان که در این مدت به علت سفری که برایم پیش آمد
               نتوانستم پاسخگوی محبت هایتان باشم حلول این ماه پربرکت رابه شما تبریک گفته
              وآرزوی بهره مندی از توفیقات معنوی این ماه را برای شما ازخدامسئلت می نمایم
              وازشمامیخواهم این حقیر رااز دعای خود فراموش نکنید

 

 

 

 




تاریخ : یکشنبه 88/5/18 | 7:0 عصر | نویسنده : شیدای وصل

این روزها سالروز تولد یه گل
گلی از نسل گلهای محمدی
از جنس گل یاس
از تبار نرگس ها
گلی که وقتی بیاد گلهای مریم پشت سرش قامت می بندند
گلهای شقایق فرش قرمز سر راهش میشن
فکر می کنی تو این گلستون منو وتو باید چه گلی باشیم؟
یه کم فکر کن.!!!؟
از اونجایی که گفتن این گل ما مثل خورشید پشت ابره
من و تو باید آفتابگردون باشیم و همیشه رومون به سمت خورشید ومنتظر بیرون اومدنش از پشت ابر
مبادا روزی از خورشید رو برگردونیم
چون حیات آفتابگردون به خورشید واگه یه روز از اون رو برگردونه اون روز روز مرگ آفتابگردونه ......

 

آفتابگردان