تابستان 1388 - حدیث شیدایی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 88/5/14 | 1:39 عصر | نویسنده : شیدای وصل

تا حالا به جشن تولد یه شخصیت بزرگ دعوت شدید؟

اگه شما را به چنین جشن تولدی دعوت کنن چه هدیه ای برای صاحب مجلس می برید؟
تا حالا شده جشن تولدی دست خالی برید و هیچ هدیه ای نخرید؟
این روزها هممون به یه جشن تولد بزرگ دعوت شدیم؟
جشن میلاد یه آدم خیلی خیلی بزرگ
یه آقایی که حق اربا بی به گردن هممون داره ؟
از شجره نور از سلاله آفتاب و از نسل کوثر
کسی که با میلادش عدالت جانی تازه گرفت
جهان امیدی دوباره یافت
وهستی مقصود آفرینش خود را دریا فت
میلاد گل نرگس
برا رفتن به این جشن تولد هدیه ای تهیه کردید؟

برا جشن تولد بچه هامون از مدتها قبل تدارک می بینیم
برا جشن تولد امام زمانمون کاری کردیم؟

بیاین امسال که شب نیمه شعبان

شب میلاد این مولود با شب جمعه مقارن شده همگی دست به دعا برداریم

باشد که خدا دعای ما رو همچون بنی اسراییل مستجاب کنه
وامسال جمعه میلادش جمعه دیدارش شود

                                                            آمین

 

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت                             دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم ‚ بیا                                       بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر                               دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ‚جرعه ی آبی که خورده ام                              از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعداز تو هیچ رنگ تغزل ندیده ام                                     از خیرشعر گفتن‚حتی قلم گذشت

تاکی غروب جمعه ببینم که مادرم                                     یک گوشه بغض کرده‚که این جمعه هم گذشت

مولا!شمار درد دلم بی نهایت است                                   تعداد دردمن به خدا از رقم گذشت

 

 

      

 

 







تاریخ : یکشنبه 88/5/4 | 12:14 عصر | نویسنده : شیدای وصل

وقتی برای نخستین بار تو اون خیابون قدم گذاشتم
باورم نمی شد که پاهام رو زمین
خوابم یا بیدار ؟
یه نگاه به جلو می نداختم و یه نگاه به عقب
نمی دونستم باید چشم به کدوم سمت به دوزم
یه طرف گنبدی باپرچمی سرخ که روش به اهتزاز دراومده بود
یه طرف گنبدی با دومناره کاشی کاری شده که تا پایان دنیا یادآور ادب صاحب قبه در برابر اربابش بود

نگاه به گنبد قمر منیر بنی هاشم به من آموخت
که اول باید پیش بارگاه ارباب سر تعظیم فرود بیاورم
پس رومو چرخوندمو رو به سمت بارگاه سیدالشهدا عرض سلام کردم

اون لحظه یاد این شعر افتادم

برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا                   بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا

 دیگه خبری از ترس نبود
بالاخره به منم اجازه دادن وارد این بهشت رو زمین بشم

اینجا کربلاست

همون سرزمینی که آسمانش چه شب باشه و چه روز

 قمری مثل قمر بنی هاشم داره و شمسی مثل سیدالشهدا
یه خیابون بهشتی             اسمش بین الحرمینی

هرجایی پاتو می ذاری        جاقدم های حسینه

 

 




تاریخ : چهارشنبه 88/4/31 | 1:20 صبح | نویسنده : شیدای وصل

سلام مابر تو که میلادت طلیعه نور بود وترانه زندگانی
وبعثتت مرکز پرگار آفرینش
و تجلی خداوند در جبل النور تو هرآینه روشن تر از طور سینای موسی بود

 




تاریخ : دوشنبه 88/4/15 | 1:33 عصر | نویسنده : شیدای وصل

به راستی که قلم توان وصف تو را ندارد

چرا که تو وجودی فراتر از الفاظ زمینی و به وسعت آسمانی

وعظمتی هستی فراتر از حد نیاز بشر

وذهن های ناتوان و محدود ما توان شناخت دریای بی کران و بی انتهای وجود تو را نداشت .

تو لوحی زرین و منشوری آسمانی با ابعادی بی منتها بودی

وعالم به وجود تو برجای ماند

ودین خدا با ولای تو کامل گشت.

وبه راستی که ذهنهای کوچک ما توان تجزیه ابعاد بی منتهای منشور وجودت را نداشت.

ما که تنها رویش جوانه وجودت را از کعبه می دیدیم

ووزش نسیم کویت را تنها احساس می کردیم

معنای رویش گل وجودت را درک نمی کردیم.

آفتاب با تو طلوع کرد

وصبح باتو روشنی را باور کرد

ای شکافنده ی شکوفه ها

گل واژه های دانش و خرد با تو معنا شد واز نور چشمانت جهان  روشن شد.

آری در لحظه میلاد تو ,

زمین شعر بلند حضور را سرود ,

وبهار ایمان آورد که به راستی فصل سبز رویش است

هرآیه قرآن با بیان حکیمانه تو اقیانوسی می شد بی کران

می خواهم تکرار کنم نام تو را

یا امیرالمومنین

زیرا که مرور نامت ترانهی زنده بودن است

ویادآوری لحه میلادت شوق و امید به رستن است و حرکت به سوی رستگاری

دیدگانمان در عمت و هیبت و جلال روی تو مبهوت مانده بود

آن قدر خیره در تو مانده بودیم که توان سوال کردن نداشتیم

وبه راستی که تو پاسخی محکم بر تمامی سوالهای ما بودی.

امروز آمده ایم بگوییم:

ما جاده ای به وسعت از علی تاکنون را طی نموده

 تا اکنون به تصویری از علی,

آخرین سلاله از خاندان علی,

ومنتقم علی رسیده ایم.

آمده ایم بگوییم که ما خشاب رگهایمان را از قطرات دوباره شکفتن پر ساخته

ودر انتظار آمدن تکسواری از نسل حیدر کرار

چشم بر افق دوخته ایم

وروزها را به امید جمعه آمدنش روز شماری می کنیم

ودستهای دعایمان را به سوی آسمان دراز کرده

واز عمق حنجره های سوخته مان شکواییه فراقش را سر داده

وتمنای آمدنش را می کنیم

 

                         نجف




تاریخ : چهارشنبه 88/4/10 | 2:6 عصر | نویسنده : شیدای وصل

دوسال پیش بود

خداقسمت کرد به فواصل زمانی کوتاه تو یک سال,

سه بار به زیارت  خورشید طوس و پناه ایران زمین علی بن موسی الرضا(ع)

مشرف شدم.

یادمه که خیلی به خودم می بالیدم که چه قدر امام رضا(ع) ما رو دوست داره

که این قدر زود زود ما رو می طلبه اون هم تو چه ایامی روزهای ماه رجب, روز عرفه و...

خلاصه خیلی خوشحال بودیم و به خودمون افتخار می کردیم که ما کسی هستیم.

اون روزها گذشت و چشم به هم زدیم دیدیم قریب به یک ساله که ما به زیارت ثامن الحجج

مشرف نشدیم.

ادامه مطلب...