دراین هیاهوِِی خیابانها
ودر این جنب و جوش آدمها
تو روزهای آخرسال ،
دیگه کمتر فکر می کنیم به اینکه بهونه ما برای این جشن وسرور چیه؟
وچرا می گیم عید اومده؟
برای اینکه بهار شده؟
برای اینکه درختان سرسبزشدن؟
یا برای اینکه یک سال از عمرما گذشته؟
یا اینکه یک قدم به مرگی که نمی دونیم کی به سراغمون می یاد نزدیکترشدیم؟
معمولا همه ما بهونه زیبایی رو برای این جشن وشادمانی قرار می دیم.
وکمتر به این فکر می کنیم که بهار یک زنگ هشدار برای ماست
وتلنگری برای اینکه چه کرده ایم وچه می خواهیم بکنیم؟!
شاید؛ بهار زمانی باشه که طبیعت یکی از زیباترین جلوه هایش را به نمایش می گذاره یا بیانگر شروع وآغازی دوباره باشه اما در واقع بهار معانی عمیقی رو در خودش نهفته داره.
هیچ کس از بهار به بدی یاد نمیکنه وهیچ کس آرزوی سال بی بهار رو نمیکنه.
هرچند که بهار ما معمولا به 13-14 روز اول سال نو ختم میشه وما فقط اون چند روز_تعطیلی_ رو عید می دونیم وباقی روزها، بهار اون طراوت و تازگی اولیه اش را برامون نداره.
اما بهاری هست که طراوتش همیشگیه.
بهاری که عیدی واقعی رو با خودش به همراه می یاره
بهاری که حتی کویرو بیابان با آمدنش سرسبز میشن.
بهاری که خزان در پی نداره.
وبهاری که زیباترین واژه های دنیا هم نمیتونن زیباییش را وصف کنن.
وسلام ما بر بهار روزگاران که به راستی بی وجود او بهار غریبی است
در میان فصل های انتظار
السلام علی ربیع الانام و نضره الایام
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است
گرکند یوسف زهرا(ع) نظری نوروز است
لحظه ها در تپش و تاب و تب آمدنش
آسمان چشم به را قدمش هر روز است
ای خدا کاش شود سال نوام عید فرج
که نگاهم نگران منتظرآن روز است
.: Weblog Themes By Pichak :.