وقتی برای نخستین بار تو اون خیابون قدم گذاشتم
باورم نمی شد که پاهام رو زمین
خوابم یا بیدار ؟
یه نگاه به جلو می نداختم و یه نگاه به عقب
نمی دونستم باید چشم به کدوم سمت به دوزم
یه طرف گنبدی باپرچمی سرخ که روش به اهتزاز دراومده بود
یه طرف گنبدی با دومناره کاشی کاری شده که تا پایان دنیا یادآور ادب صاحب قبه در برابر اربابش بود
نگاه به گنبد قمر منیر بنی هاشم به من آموخت
که اول باید پیش بارگاه ارباب سر تعظیم فرود بیاورم
پس رومو چرخوندمو رو به سمت بارگاه سیدالشهدا عرض سلام کردم
اون لحظه یاد این شعر افتادم
برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا
دیگه خبری از ترس نبود
بالاخره به منم اجازه دادن وارد این بهشت رو زمین بشم
اینجا کربلاست
همون سرزمینی که آسمانش چه شب باشه و چه روز
قمری مثل قمر بنی هاشم داره و شمسی مثل سیدالشهدا
یه خیابون بهشتی اسمش بین الحرمینی
هرجایی پاتو می ذاری جاقدم های حسینه
.: Weblog Themes By Pichak :.