میهمانی همگانی - حدیث شیدایی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 88/6/2 | 6:26 عصر | نویسنده : شیدای وصل

 

              ماه رمضان

 

دوباره باگذر از دالان تنگ وپر فراز تاریخ
وباعبور از کوچه پس کوچه های دلتنگی به ماهی رسیدیم
که همه در هر شب و روز میهمان خانی کریم اند
کریمی که سفره اش همه گیر است
فقیر و غنی
بی نیاز و نیازمند
مردو زن
کودک و پیر
همه میهمان این خوان کریمانه اند
میزبان‚ معبود کریمی است که با کرامتش عبد خویش را شرمنده می سازد
وبا چشم بستن بر گنکهاری اش او را شرافت می بخشد
ودر و دیوار آستان عرشی اش را گشوده
وملائکه اش را گوش به زنگ گذاشته تا در هر لحظه بنده ای از عمق دل او را صدازد
وبه ضریح آستانش دخیل توبه بست
بدون اندکی درنگ قلم عفو بر آنچه از سیاهی بر صفحه دل نگاشته کشد
وبا تمام روسیاهی اش او را پیش خلایق رو سپید نماید
وبه حرمت قرآن صامتی که در این ماه بر سینه پیغمبرش وحی نمود
وقرآن های ناطقی که از صلب اوآفرید
این ماه را شرافت بخشید
وکاروانی ازملائکه را از آسمان راهی زمین کرد
 تا قافله بندگان به خاک نشسته رابه سوی آسمان کشند
وترس من از آن است که از این قافله جا مانم
ونصیبم جز حسرت و اندوه چیزی نباشد
وتشنه کام مانم
از آب حیاتی که در این روزها بر همه ارزانی شده
ومن که عمری در خواب غفلت به سر برده ام
این لحظه ها به منزله رویایی بیش برایم نیست
وخوابی شیرین
اما افسوس که همیشه خواب های شیرین کوتاهند
سحربیش از هر زمان دیگر دلم دلتنگ کسی است
سحرها بیش از هر زمان عطری شمیم جانم را عطر آگین می کند
گویی عطر مناجات کسی فضای سحر را پر نموده
گویی این شبها بیش از هر زمان دیگر طنین صدایش را می شنوم
باران چشمانش گرد وغبار نشسته بر چشمانم را می شوید

وسیلاب اشک را بر گونه ام جاری می سازد
نمی دانم از چه رو امام صادق (ع) در وصیت خویش سفارش نمود که در این ماه
انتظارفرج او را  کشیم‚ اویی که آخرین برگ قرآن ناطق است
شاید از آن رو که خدا به حرمت این ماه که قرآن صامتش را نازل نمود
این آخرین برگ قرآن ناطق را نیز نازل نماید
واز این سحاب رحمتنش باران لطفش را بر بندگانش فرو فرستد
نمی دانم چرا ولی این شبها بیش از هر زمان
جای خالی اش را حس میکنم
جای خالی اش را بر سر سفره سحروافطارم
شاید چون عطر او سحرها بیش از هر زمان به مشام می رسد
چرا که سحرشمیم جان مست عطر دنیوی نیست
وشاید هم خدابه حرمت این ماه چشمان نابینای مرا بینا ساخته
تاشاید جای خالیش را در کنار سفره ام ببینم
اما این شبها آمده ام بگویم:
به جای تمام عمری که نبوده ام آمده ام این یک ماه را در کنار توباشم
حال می فهمم که زندگانی تنها با یاد تو معنا می یابد
وزندگی بی یاد تو چیزی جزمردن نیست
وآرزو کنم:

کاش این رمضان لایق دیدار شوم

                                             سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان

                                          تاکه همسفره تو لحظه افطار شوم


پیش نوشت: ضمن عذر خواهی از شما دوستان که در این مدت به علت سفری که برایم پیش آمد
               نتوانستم پاسخگوی محبت هایتان باشم حلول این ماه پربرکت رابه شما تبریک گفته
              وآرزوی بهره مندی از توفیقات معنوی این ماه را برای شما ازخدامسئلت می نمایم
              وازشمامیخواهم این حقیر رااز دعای خود فراموش نکنید