بلبلی در قفس - حدیث شیدایی
تاریخ : سه شنبه 87/11/15 | 12:50 عصر | نویسنده : شیدای وصل

امروز روز  شکفتن  یکی از غنچه های بوستان محمدی (ص) است.

غنچه ای از تبار احمد و از سلاله ی حیدر

مردی از نژاد نور واز طلیعه ی خورشید        میوه ای از شجره آفتاب

                        و واژه ای ازواژه های لوح فاطمی

کودکی که بابش صادق (ع) است و مامش حمیده

                                     موسی احمدی است و کاظم آل محمد(ع) است

آن قدر چشم ها محو تماشای او بود که تیر حسد عده ای

شمع وجودش را نشانه گرفت تا شعله جانش را خاموش سازند

وصیادان درپی شکار بلبل برآمدند

واو رااسیر قفس کردند

بلبل از نغمه خوانی افتاد.

بالهایش دیگر توان پریدن نداشت.

وسرانجام در کنج قفس جان داد.

از آن پس نام او با قفس هم قرین گشت.

وذکر یادش یادآور روزهای سخت اسارت گشت.

وافسوس

افسوس که غافلیم امروز نیز بلبلی دیگر از این خاندان اسیر قفس شده

بلبلیی اسیر زندان غیبت

بیایید پیِش از آنکه بلبل از نغمه خوانی افتد

درهای قفس را به رویش باز کنیم

چرا که کلید این قفل در دستان ماست

ودرگل واژه های دعای ما برای رهایی اش نهفته است.