از میان کوچه پس کوچه های هزار توی زمان می گذرم
در اندیشه ثانیه های از دست رفته عمر خویش
وغفلت ها وکاستی های گذشته خویش
وافسوس عمری پی اغیار گشتن واز یار ماندن
پشیمانی از کرده خویش
اما باز این بار هم تویی که دوباره صدایم میزنی و می گویی
بیا
بیا وصدایم کن
واین بار از مجرای واژگان بزرگ اسطوره ی ایثار واز میان حنجره خشکیده ی حسین بن علی صدایم بزن
نمی دانم چه رازی در این اسم نهفته که دل را به لرزه انداخته واشک را بر گونه روان می سازد
آدم (علی نبینا واله وعلیه السلام)هم که به این اسم رسید تاب نیاورد وگریست
ومی گویی بگو:
"الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع ولالعطائه مانع"
ومن دوباره می یابم فقیرمحض بودن خویش را در برابر عظمت تو
وباز لطف تو را در برابر این بنده حقیر
وباز اقرار می کنم:
"اللهم انی ارغب الیک واشهد بالربوبیه لک مقرا بانک ربی وان الیک مردی"
به ربوبیت تو وبازگشتم به سوی تو
ومی شمارم تک تک نعمات بی شمار تو را در حق خود
وآب می شوم از شدت شرمساری کرده ی خود
ومی گریم از برای خود
که اگر این واژگان از لبان حسین بن علی بیرون آمده
پس من چه باید بگویم
منی که چشمان بینای تو را در هنگام معصیت دیدم وحیا نکردم
منی که لطف تو را به خویش دیدم وناسپاسی کردم
منی که عمری سر سفره ی احسان تو نمک خورده ونمکدان شکستم
وباز می گریم از برای خود
ومی گویم:"اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک واسعدنی بتقواک ولاتشقنی بمعصیتک"
وامیدم به آن است که به آبروی حسین بن علی مرا ببخشی واز خطایم در گذری
که تو خود گفتی در این روز نخست به زائران حرم او نظر رحمت افکنی وبعد به زائران بیت خویش
و به یاد می آورم که موسم حج است
اما امیرالحاج در پس پرده ی غیبت
و اگر امروزمن این است به جفای فراموش کردن یاد اوست و دور شدن از او
پس دستان نیازم را بالا گرفته وخطاب به او می گویم:
یک نخ از جامه ی احرام تو ما را کافیست
نه که ما را همه ی خلق جهان را کافی است
پسر حضرت نرجس به جمالت نازم
گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافی است
در منی یا به حرم یا عرفات یا مشعر
لحظه ای یاد کنی از من شیدا کافی است
گرتو راضی شوی از من همه روزم عرفه است
نامه ای گر شود از سوی تو امضا کافی است
.: Weblog Themes By Pichak :.